حسنا ساداتحسنا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

گلآب

خبر آمدنت...

درست دوسال پیش در چنین روزی بود که خبر زمینی شدنت را شنیدیم من و بابایی... و من با تمام وجود تو را درک کردم، و درست دو سال است که با آمدن ماه مبارک رمضان، یاد آن روزهای سخت اما خدایی می افتم. درست دو سال پیش در اولین روز ماه مبارک رمضان، در آزمایشگاه ولی عصر یزد جواب مثبت آزمایشم را گرفتیم که بله نی نی درون ما حدود 40 روزشه و درست از فردای همان روز حال بد من شروع شد تا سر چهارماهگی.... عزیز مادر روزهای بسیار سختی بر من گذشت تا درون من 4 ماهه شدی و بعد از اون خدا روشکر به حالت طبیعی برگشتم و 9 ماه رو به خیر سپری کردم...   خدایا شکرت از این نعمت بزرگت...
19 تير 1392

دو ساعت...

ساعت 11 شب. دخترک  خواب، آقا سید به حالت درازکش در حال تماشای مسابقه والیبال ایران-ایتالیا و من نشسته روی مبل، به نقطه ای خیره در حال فکر.... به فکر این روزهایم که میگذرند اما کمی متفاوت از قبلترها... قبلترهایی که نه همسری بود و نه جگرگوشه ای و نه دغدغه ای برای همراهی آنها... قبلترهایی که من بودم و من بودم و من و البته دو دوستی که همراهیم میکردند در لحظاتی که به آنها نیاز داشتم. ساعتهایی طولانی حرف میزدیم بدون آنکه لحظه ای سکوت جاری شود از حرفی برای گفتن نداشتن. حرف میزدیم از خودمان از حال و هوایمان از تمام چیزهایی که دوست داریم یا نداریم از گذشته از حال و البته از آینده هایمان... با هم میخندیدیم و شاید گریه ای هم میکردیم و چقدر...
10 تير 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلآب می باشد